- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
"هَل من مُعین" شنیدی و ابیات ناب را دادی به شیـوۀ خودت آخـر جـواب را اذن شهـادت است در اعـماق گریهات تنهـا به این بهـانـه طلب کردی آب را مردی شدی برای خودت روی دست من! دشمن شناخت زبدهترین هم رکاب را گردن گرفتهای دگر ای نور چشم من! ای کـاش حـرمــلـه نــزنـد آفـتـاب را! چـشـم تو بـاز مانـده شبـیه لبت عـلـی! لالاییِ سه شعبه گرفت از تو خواب را! قنداقه دست و پای تو را سخت بسته است زیـر عـبـا ادامـه بـده پـیـچ و تـاب را هرجای خیمه گـاه، نگاهِ رباب هست! خـواهـر! بیا ببر تو از اینجا رباب را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
هُـرم لبـهـای تو آتش زده جانم پـسرم قـصـۀ آب بـرای تـو بـخـوانـم پـسـرم پـسر سـاقـی کـوثـر به چه کاری افتاد کـشتـۀ طعـنـۀ این زخـم زبـانـم پـسرم داغ تو چون علیاکبر کمرم را تا کرد نعـره خـواهم زنم از دل نتـوانم پسرم مادرت دیده به راه است که سیراب آیی با چه رویی تن تو خـیمه رسانم پسرم بـی هـوا تـیـر رسیـد و نـفـسم بـند آمد با نـگـاه تو گـرفـتـه ست زبانم پـسرم خون من گردن آنکس که گلوی تو برید حـسرت بـوسه نـهـاده به لبـانـم پـسرم صبـر کن تا پـر قـنـداقـۀ تو پاره کـنم سخت جان میدهی ای راحت جانم پسرم ز ترکهای لبت بوسه گرفتن سخت است گـریۀ آخـر تـو بــرده تــوانـم پــسـرم میکـَـنم قبر تو را دور ز چـشم مـادر پــدرم داده ره چــاره نـشـانـم پـســرم با وجودی که کنم قبر تو یکسان با خاک بـاز هـم جـان تو بـابـا نـگـرانم پـسرم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
پس از تو اشک عالم را بگیرم ز غـم جـان مـحـرم را بگـیـرم وداعـی لااقـل با من نکـردی نگـاهـی موقع رفـتـن نکـردی و در گهواره بویش مانده زینب وسوغات عمویش مانده زینب مرا شـرمنـده خود ساخـت بابا مرا در گـریهاش نشناخت بابا پـدر در پشت خـیمه دم گـرفته سـرت را با تـنـت با هم گرفته
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
رزق اشک من اگر خوب مقرّر گردد مـژه بـایـد به شـما که بـرسد تر گردد یـعـنـی آنـقـدر که تـا نـام ربـابـت آمـد گـریـۀ نـوکـرتـان چـنـد بـرابـر گـردد مادر و خیمه و یک طفل و یک سال گذشت منتظر پشت درم تا شب اصغـر گردد ظاهراً طـفـل ولی آنـقـدری مـرد شده که به تیـر سه پر حـرمله پـرپـر گردد کاش مردی وسط هلهله مضطر نشود یک قدم سمت حرم، چند قـدم برگردد سمت عرش از کف دستش چقدر خون بارید نـکـنـد مـعـصیـت قـوم مـکـرّر گـردد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
از روی دستهای پدر بال و پَر گرفت نـالـیـد و خـنده را ز لبـان پـدر گرفت احسـاس کرد تیر، پــدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامــش سپر گرفت آری بـزرگ زاده بـه بـابـاش میرود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طرز دست و پا زدن او شرر گرفت وقتی که غنچههای زیر گلویش شکوفه کرد عطری عجیب در همۀ دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد از حال زار عرش نشینان خبر گرفت بـابا میـان معرکه حیران شد و سپـس زیر عبای خویش پسر را به بر گرفت مادر زبان گرفته و جانسوز میسرود: طفلم قشنگ بود و گـلم را نظر گرفت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
روز عاشورا درآن جوش و خروش شد زمین از خـون یاران لاله پوش آمـد آوائـی از آن صحـرا به گـوش بـاغــبـان بــاغ گــلـهـا زد خـروش گـلـفـروشـم گـلـفـروشـم گـلـفـروش گـر چـه گـردیـدنـد یـارانـم شـهــیــد حـق کـه گـلـهـای مـرا پـرپـر بـدیـد بـا نــگـاهـی لالـه هـایـم را خــریـد در چـنین باغی که گشته لاله پوش غنچهای دارم که از سر برده هوش غـنچـهام از هر گـلـی زیـباتر است عـطـر او از هر گـلابی بهتر است گـرچه از بـاد حـوادث پـرپـر است از عطش پژمرده و زین رنگ و روش میکشم کوهی ز درد و غم به دوش تـشـنـه است امّـا لـبـش آب بـقـاست کودک است امّا پُر از قدر و بهاست از غـمش در خیمه ها ماتم سراست غم از این غم میزند در سینه جوش تـیـر گـلچـیـن کرده جـای آب نوش کـیست تا از جان مدد کارش شود؟ کیست تا عاشق به رخسارش شود؟ کـیست تـا آنکـه خـریـدارش شـود؟ نـا گـه او را مـژدهای آمـد بـگــوش شد بلند از هاتف غـیب این سروش غـم مـخـور ای بـاغـبـان داور منـم بـر تـو و ایـن بـاغ گــل یـاور مـنـم مــشـتـری غــنـچــۀ پــرپــر مــنــم ای مـبـارک باغـبـان سخـت کـوش این چمن را می خرم با گـلـفـروش ناگهان شد دشت از خون لاله گون شـد بـلـنـد از بـاغــبـان بـاغ خــون نــغـــمـــۀ انــا الــیـــه راجـــعـــون ای « وفائی» تا که گردید او خموش شـد تــمـام آســمـان پُـر از خـروش
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
از گریهات شکستم و عالم خراب شد سهـم تـمـام ثـانـیـهها اضطـراب شـد تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند گـفـتـم که آب؛ تیـر برایم جـواب شد تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد از آتـش گـلـوی تـو قـلـبـم کـبـاب شد تصویر حلق پارهات ای کودک شهید در چشمهای دخـترکی تشنه قاب شد آنجا که مـوجمـوج دل آب سنگ شد آنجـا که فـوجفـوج دل سنـگ آب شد تیری رسید و هستی من را به باد داد آهنگ من بریـده بریده «رباب» شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
با چه رو خـیـمه بَرَم این سرِ آویـزان را چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را به سفـیـدیِ گـلـوی تو کسی رحـم نـکـرد رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را دست و پـایـی زدی و باز تـبـسّم کـردی پس خـدا بوسه زند این دو لب خندان را بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست من چـسان دفـن کنم پـارهای از قـرآن را من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب حـرمـلـه ذبـح نـمـوده گـلوی عطشان را بعد از این است که بر سینۀ من جا داری نــزد مـــادر بــبــرم؛ آهِ دِلِ ســوزان را گـریـه بر معـجـرِ عـمّـه نـرود از یـادت وسـط هـلـهـلـهها بـدرقـه کـن یــاران را تا به محشر ز غبار غـم تو گریه بپاست ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفـان را سنـد مستـنـد کـرب و بلا حـنجـر توست بُـرد مـظـلـومـیِ تـو آبــروی عـدوان را عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم و خـدا مُـهـر قـبـولی زند این قـربـان را
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
تیر آمد و درست به حلقت فرو نشست در سینهام دومرتبه رازی مگو نشست ششماههام بگو چه شد اینگونه میروی "بابا" نگفتی آرزویش در گـلو نشست
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
آمد از آن میـان و تو را انتخـاب کرد تیری که صورت پدرت را خضاب کرد آمـد پـــدر بـرای تـو آبــی طلـب کـنـد دشمن چگونه شد که پدر را جواب کرد؟ مضطر شده پدر، برود سمت خیمهها؟ حتی تصورش جـگـرم را کـباب کرد هـفـت آسـمـان سرخ خدا گریه میکند از گریهای که درغم طفلش رباب کرد نفرین به حرمله که عذاب سه شعبه را حتی برای کودک شش ماهه باب کرد محـسن تـرین مــــدافع سردار کـربـلا در خون خود کنار حسین انقلاب کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
تا که داغت به دلِ شعله ورِ گهواره ست دلِ خلق دو جهان خونْ جگرِ گهواره ست تا زمـانـی که برای تو نـشیـمـن گاه ست سایـۀ بال مَلـَک رویِ سـرِ گهـواره ست تـو عـلـی هـستـی و گـهـوارۀ تو بیتُ الله گر پُر از فاطمهها دور و برِ گهواره ست اشک از چشمِ دل سنگِ من آورده بُرون بیزبان، مرثیه خوانی هنرِ گهـواره ست بیخـبر رفته ای از خیمه به میدان، حالا آنچه پیچیده در عـالم، خبرِ گهـواره ست مـوقـع غـارت خـیـمـه شده و در لشـگـر بحث و جنگ و جَدَل انگار سَرِ گهواره ست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
به حلقت تیــر کین بـنـشست اصغر تو را دادم چه زود از دست اصغر خــودم دیــدم که این تیـر سه شعبه نـفــس را بر گــلویت بست اصغــر **** گــرفتــم دست خــود زیر گــلـویت ز خــونت صورتـم را رنگ کردم دو چــشــم بود بر زخــم گــلـویـش دو دستش بسته بود و دست و پا زد بدست خــویش کـنــدم قــبــر او را که این قـنــداقــه را مــادر نــبــیـند
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
این طفل شیرخـواره همه لشکر من است در بیـن سـی هـزار سـپـه، یـاور من است یـک بـاغ لاله هـدیه به محبـوب کــردهام این شیــرخـواره دسته گلِ آخـرِ من است خونی کز آن جمــال خــدا گشت لالهگون بـاور کنـید خـون عــلیاصغــرِ مـن است ایـن طفـل شیــر را مشمــارید شیرخــوار من مصحف خــدایم و این کوثـر من است مـن سیــنه چـاک سنگــر سـرخ شهادتــم این است آن شهید که همسنگــر من است ایـن اسـت آن شهـیـد کـه با بیزبــانیاش تـا صبـح روز حــشـر پیــامآور من است جسمش به روی دست من و مرغ روح او پـــرواز کـرده در بــغـلِ مـادر مـن است چون شمعِ ســوخته شده از قحط آب، آب آبـی اگر که خــورده ز چشمِ تر من است خواهید اگــر کـنـیـد پس از این زیــارتش قبــرش به روی سینۀ غمپــرور من است «میثم» شـرارۀ دل مـا را کــشد به نظــم با ســوزِ سینه، تشنـه لبِ ساغـر من است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
طفل همیشه عاشق، ســرباز شیــرخواره مــادر شود فـدایت، یک خنده کن دوباره می دانــم از لب خشک، لبـخـنـد بر نیاید لب هات بستـه مــادر با چشــم کن اشاره وقتی کشیــد بابا تیــر از گــلـوت بیـرون شــد حــنجــر تو مثل قــرآنِ پــاره پــاره تو شیر خواهی از من، من عذر خواهم از تو کز سینه جــای شیــرم، آید برون شراره در خیمه ماه رویان، سوزند همچو خورشید کی دیده جان مادر، خون ریزد از ستاره بگــذار تا بســوزم، بــگــذار تا بــگــریم بر زخــم داغدیده جـز گریه چیست چاره هر قطره اشک، ما را، موج هـزار دریا هر لحظه در غم توست صد سال یادواره اینجاست جای تکبیر یارب که دیده با تیر راه نفس بـبـنـدند بر طفــل شیــر خــواره مادر اگر بگرید بر زخـم تو عجب نیست بالله کم است اگر خون، جوشد زسنگ خاره هم طفل بود معصوم، هم تیـر بود مسموم میثم از این مصیبت، خون گریه کن هماره
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تا خــدا فیض تو را قـسمت دنیــا کرده لطف دستــان تو را بــاب مــداوا کرده نفس حضــرت عـیـسـای مسیحـا دم را در دم کــالــبـد کــوچـک تو جــا کـرده هر کجا حرف شفا هست در این آبادی پَــر قــنداقــۀ تو کــار خـودش را کرده ظرف چند ماه، تو چه با برکت دل بُردی ویــژگیی که فـقـط عمــر تو پیـدا کرده روی دستــان ربــاب آیـۀ تو نــازل شد عــلــیِ اکبــر، اگــر روزی لیــلا کرده اشکِ دربارۀ تو، عـرش نـشـیـنـم کرده این همان کرب و بلاییست که امضا کرده پَــر پــرواز تو آنقــدر تو را بــالا بُـرد مـادرت را به سـمـا غــرق تماشا کرده مادرت غرق معماست که جرم تو چه بود؟ تیــر در پــاسخ یک معـصیت نــاکرده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
چه رازی به میقات خون دیده ای تو که از طفلی احــرام پــوشیـده ای تو تــوئی آخــرین مــاه رخـشـنــدۀ من که در این شب تــار تــابیــده ای تـو به سرخی خــون گـلــوی تو سوگند به طـفـلی خــدا را پــرستـیـده ای تو چه غم گر که گلچین تو را کرد پرپر گـل از بــاغ فیض خــدا چیده ای تو ز چشمم چــرا چشم خود بر نـداری چه در چشمۀ چشـم من دیــده ای تو؟ ز سوز عطش لحظه ای را نخـفـتی در آغوش من از چه خوابیـده ای تو همه لاله ها در غمت گــریه کـردند ندانــم به روی که خــنــدیــده ای تو بــرای ســؤالــت جــوابــی نــــدارم زمن آنچه با خنــده پــرسیــده ای تو قسم بر وفــائی که داری، زخــونت به دین خــدا جـلــوه بخشیــده ای تو
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
از گریه ات شکستم و عــالـم خراب شد سهــم تمــام ثــانـیــهها اضـطــراب شد تیری رسید و صحبت من ناتــمام ماند گفتــم که آب؛ تــیــر برایــم جواب شد تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد از آتش گــلــوی تو قــلبــم کــبـاب شـد تصویر حلق پارهات ای کــودک شهید در چشمهای دختــرکی تـشنه قــاب شد آنجا که مــوج موج دل آب سنــگ شد آنجا که فــوج فــوج دل سنـگ آب شد تیـری رسید و هستی من را به باد داد آهنگ من بریــده بریده «ربــاب» شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گریه ها حلـقه شدند پا به ركــابش كردند دست ها چنگ زنان مـرد ربـابش كردند مادر تشنۀ شش ماهه خود اقیانوس است ربِّ آب است و در این جلوه سرابش كردند بی زره آمــده از بـس كه شهــامت دارد كس حریفش نشد و زود جــوابش كردند تیر مرد افكن و بر طفلك شش ماهه زدند یعــنــی انــدازۀ عبــاس حـسابش كــردند ظاهراً اصغر است اما ز همه اکـبـر تر چون خدا خواست بدین شیوه خضابش كردند سر شب شیر نمی خورد، نمی خفت علی این كه خوابیده، گُمانم كه عتــابش كردند شورِ چشم تر او داشت اثــر می بخـشـیـد كوفیان هلهـلـه كردند و خــرابش كــردند بعد از این خاك سرِ هر چه ثوابِ این قوم هر چه كردند به شه بهـر ثــوابش كردند نخــریــدنــد دلِ ســوختــۀ ســلــطــان را لیك اصغر جگـری داشت كه آبش كردند
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی اصغر علیه السلام
کنون که حـسـرت پــرواز فرصتم داده برای بــوسه ات ای تیــر هستـم آمــاده گمان مبر که علی رفت و مادرش هم رفت مــرا ربــاب برای همیــن زمــان زاده برای بــوسه زدن بر گــلوی پــارهٔ من تمـام عــرش خــدا هم به سجــده افتاده کسی ندیده کبوتــر شبـیه من این قــدر که نوع پر زدنش ســاده، رفتنش ساده نماز عاشـقـیَـم را در آسمــان خــواندم که دست های پــدر بــوده اند ســجّــاده
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
خونابِ غــم به سیـنـۀ مــادر نمی رسید این تیــرِ غیظ كرده اگر سر نمی رسید دستِ كــمـی ز نیــزۀ ابـنِ اَنَـس نداشت بَد می بُرید، كـاش كه تا پَــر نمی رسید یك قطــره هم ز مهــریـۀ مــادرِ حسین یعنی به كامِ تشنۀ اصغــر نمی رسید؟ خیلی نداشت فــاصله تا خیــمه ها پــدر می رفت هر چه باز به آخـر نمی رسید كاری نداشت غیرِ خجــالت كـشـیـدنش زیرِ عبا سرش كه به پیكــر نمی رسید می مُـرد در تحـیُّــرِ این داغِ دلخــراش زینب اگــر به دادِ بــرادر نـمی رسیــد جز خنده هایِ سرخِ لب و چشمِ نیمه باز تسكین بر آتـشِ دلِ خــواهـر نمی رسید نبضِ پدر شمارشِ معكــوس می گرفت نه، این گلو به بستنِ معجــر نمی رسید تیرِ عــدو به جایِ همه سهم بــرده بود چیزی به چشمِ حسرتِ لشكر نمی رسید قندِ عسـل به خنــده لـبت بــاز كرده ای در رقــصِ بــاد دلبــری آغاز كرده ای با دستهای فـاطـمـی مـعــراج کرده ای كوچكتــرین پـیمبــرم اعجــاز كرده ای این روزها برای خودت اكبــری شدی مــادر مرا چــقــدر سرافــراز كرده ای آرامش تو بُغــضِ مرا ســرخ می كــند ســوز دلــم به ناخن غــم ساز كرده ای بر دستِ بینِ سلسله ام غصه خورده ای همــدردیت هــر آیــنه ابــراز كرده ای در بُهت بـرده ای همگان را كه با سه پر در آسمــانِ قــافــلـه پــرواز كــرده ای
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
سعی دارد کودکش را در عبـا پنهان کند باید او تن را جدا؛ سـر را جدا پنهان کند گریۀ اصغر، صدای هلـهـلـه، با تیـر خود حرملــه باید صدا را در صــدا پنهان کند مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند با غلاف خنجــری، بابا پـسر را دفن کرد کربلا را خواست تا در کــربلا پنـهان کند گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد خنده های آخــرش را در کجـا پنهــان کند
: امتیاز
|